دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی

خاطره ها ، داستان ها ، شعرها و دل نوشته ها و...
 
الرئيسيةالرئيسية  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورودورود  
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
المواضيع الأخيرة
» با آخر اسم من اسم بنویس !!
خدایا کمکم کن.... Emptyالإثنين أكتوبر 04, 2010 4:49 pm من طرف هستی

» چگونه در ياهو مسنجر با هك مقابله كنيم؟
خدایا کمکم کن.... Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:52 am من طرف دختر خورشید

» با شروع کار این آموزش موافقید؟
خدایا کمکم کن.... Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:49 am من طرف دختر خورشید

» در این دنیا
خدایا کمکم کن.... Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:45 am من طرف دختر خورشید

» شب شعر دوستان قدیمی
خدایا کمکم کن.... Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:10 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ جواب قبلی رو بده از بعدی سوال کن♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
خدایا کمکم کن.... Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:05 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ نسبت به قبلی چه حسی داری؟ ♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
خدایا کمکم کن.... Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:49 am من طرف MAHMOOD

» چه کار می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا کمکم کن.... Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:36 am من طرف MAHMOOD

» داستان بنویس ... آیندتو بساز
خدایا کمکم کن.... Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:32 am من طرف MAHMOOD

مارس 2024
الإثنينالثلاثاءالأربعاءالخميسالجمعةالسبتالأحد
    123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031
اليوميةاليومية
كساني كه Online هستند
در مجموع 1 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 1 مهمان

هيچ كدام

بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 20 و در تاريخ الإثنين يونيو 08, 2020 5:47 am بوده است.
جستجو
 
 

نتائج البحث
 
Rechercher بحث متقدم

 

 خدایا کمکم کن....

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
erf@n

erf@n


تعداد پستها : 19
تاریخ عضویت : 2009-11-13

خدایا کمکم کن.... Empty
پستعنوان: خدایا کمکم کن....   خدایا کمکم کن.... Emptyالإثنين نوفمبر 16, 2009 6:07 am

داستان زير در مورد کوهنورديست که مي خواست از بلند ترين کوه ها بالا برود..پس از سالها تلاش و اماده سازي ماجراي خود را اغاز کرد ولي از انجا که افتخار اين کار را تنها براي خود مي خواست تصميم گرفت تنها از کوه بالا رود.. او سفرش را وقتي آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاريکي ميرفت. ولي قهرمان ما به جاي انکه چادر بزند و شب را در چادر به روز برساند به صعودش ادامه داد تا اينکه هوا کاملا تاريک شد. بجز تاريکي چيزي ديده نمي شد..سياهي تاريکي همه جا را پوشانده بود و مرد نمي توانست جايي را ببيند حتي ماه و ستاره ها نيز پشت انبوهي از ابر پنهان شده بود. کوه نورد همان طور و در همه تاريکي بالا مي رفت. چيزي به فتح قله نمانده بود ناگهان پايش ليز خورد و با سرعت هر چه تمام تر به پايين سقوط کرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در ان لحظات سرشاز از ترس و هراس تمامي خاطرات بد و خوب زندگي اش ....
به اين فکر مي کرد چقدر به مرگ نزديک است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و درر ميان زمين و هوا مانده است..حلقه شدن طناب به دور کمرش مانع از سقوط کاملش شده بود در آن لحظات سنگين سکوت چاره اي جز فرياد زدن نداشت...

خدايا کمکم کن... خداياناگهان صدايي از دل اسمان پاسخ داد... از من چه مي خواهي؟؟
نجاتم بده ندا امد ..واقعا فکر مي کني مي توانم نجادت بدهم
البته تو تنها کسي هستي که مي توني نجاتم بدهي
صدا گفت : پس طناب دور کمرت را ببر!!!يک لحظه سکوت عميقي همه جا را فرا گرفت و مرد تصميم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و ان را رها نکند.روز بعد گروه نجات جسد منجمد شده يک کوه نورد را پيدا کردند که به طناب دور کمرش حلقه شده بود...در حالي که تنها يه متر از زمين فاصله داشت...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.shzboy.blogfa.com
mehrara




تعداد پستها : 2
تاریخ عضویت : 2009-11-18

خدایا کمکم کن.... Empty
پستعنوان: مهرارا   خدایا کمکم کن.... Emptyالإثنين نوفمبر 23, 2009 4:35 am

سلام درسته وقتی توکلمون به خدا باشه باید هرچی که خدا میگه رو قبول کنیم
توکل محض داشته باشیم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://sadat1129.blogfa.com
 
خدایا کمکم کن....
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی :: انجمن داستان :: داستان های عبرت آموز-
پرش به: