دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی

خاطره ها ، داستان ها ، شعرها و دل نوشته ها و...
 
الرئيسيةالرئيسية  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورودورود  
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
المواضيع الأخيرة
» با آخر اسم من اسم بنویس !!
حرف دل Emptyالإثنين أكتوبر 04, 2010 4:49 pm من طرف هستی

» چگونه در ياهو مسنجر با هك مقابله كنيم؟
حرف دل Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:52 am من طرف دختر خورشید

» با شروع کار این آموزش موافقید؟
حرف دل Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:49 am من طرف دختر خورشید

» در این دنیا
حرف دل Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:45 am من طرف دختر خورشید

» شب شعر دوستان قدیمی
حرف دل Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:10 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ جواب قبلی رو بده از بعدی سوال کن♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
حرف دل Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:05 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ نسبت به قبلی چه حسی داری؟ ♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
حرف دل Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:49 am من طرف MAHMOOD

» چه کار می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرف دل Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:36 am من طرف MAHMOOD

» داستان بنویس ... آیندتو بساز
حرف دل Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:32 am من طرف MAHMOOD

أبريل 2024
الإثنينالثلاثاءالأربعاءالخميسالجمعةالسبتالأحد
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
2930     
اليوميةاليومية
كساني كه Online هستند
در مجموع 2 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 2 مهمان

هيچ كدام

بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 20 و در تاريخ الإثنين يونيو 08, 2020 5:47 am بوده است.
جستجو
 
 

نتائج البحث
 
Rechercher بحث متقدم

 

 حرف دل

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
erf@n

erf@n


تعداد پستها : 19
تاریخ عضویت : 2009-11-13

حرف دل Empty
پستعنوان: حرف دل   حرف دل Emptyالجمعة نوفمبر 13, 2009 1:00 pm

گل قشنگم الان خوابیدی.. فدات شم میدونم چقد خسته ای.. قربونت برم من که اینقدر آرومو راحت میگیری می خوابی.. کاش منم می تونستم ...

این آهنگم که دیگه تا منو دق نده ول نمیکنه...


* من تورو دوست دارم اندازه یه تموم دنیا... من فقط تورو میخوام تویه بیداری تویه رویا...جز دلم چیزی ندارم پیشکش اون چشات بزارم...


صدای اینم مثه من بغض داره .. اح بیا دیگه بازم اومدم یه چیزی بگم بغضم ترکید...نمیدونم چرا نصفه شبا اینجوری میشم من.. شاید به خاطر سکوتو تنهایی شب باشه ...تازه فهمیدم چرا اینقدر دیوونه ی این آهنگم...

* مگه یادم میره خاطراتم با تو... لحظه یه خندیدن حالت چشماتو... مگه یادم میره تو عزیزم بودی... تو غم و تنهایی همه چیزم بودی... تو رسیدی وقتی گرم هق هق بودم... تو چرا رنجیدی من که عاشق بودم.....

فکر کنم واسه اینکه داره این حرفا رو از ته دلش میزنه...

اخه یه جورایی حرفای منم هستن...

دیشب نمیدونی چه حالی داشتم. خیلی وقت بود اشکام یخ زده بودن.. ولی دیشب ساعت چهار یخ اشکام باز شد.

همینطور اشک می ریختمو حرف میزدم...

با صدای اروم...

کمی با خدا حرف میزدم کمی با تو...

کاش خدا حرفامو شنیده باشه ولی تو...

نه تو که نفهمیدی من چیا گفتم...

دیشب التماس کردم...

اشک می ریختمو می گفتم خدایا مگه نمی بینی چقد دوسش دارم پس تو رو به بزرگیت قسم ازم نگیرش...

گفتم خدایا تو که بهتر از همه میدونی من فقط میخوام مال اون باشم... چیزه زیادی یه؟

یکی از خدا خونه میخواد... یکی پول میخواد... یکی کار... یکی ماشین... ولی من فقط ازش خواستم منو به عشقم برسونه... یه خواهشی که مادی نیست... خوب خودش این عشقو تو ما ادما گذاشته دیگه... حالا خودشم باید هوامونو داشته باشه...

به خدا تا وقتی که نبضم میزنه دوست دارم... آره عزیزم تو راست میگی... درست فهمیدی اینو...من لایقه تو نیستم... اما... من هیچوقت ولت نمی کنم... مگه بهت نگفتم تو نفس منی؟ مگه میشه بدون نفس زندگی کرد؟

.

.

بر عکس تو من بازم اهنگای غمگین گوش میدم...

ولی نه از اونایی که همش از جدایی و نفرت میگن...

از اونایی که با شنیدنشون دلم هری میریزه پایین.. از اونایی که منو یاد تو می ندازن

*دوباره دل هوایه با تو بودن کرده... نگو این دل دوریه عشقتو باور کرده... دل من خسته از این دست به دعاها بردن... همه یه ارزوهام با رفتن تو مردن... حالا من یه ارزو دارم تو سینه... که دوباره چشم من تورا ببینه...

بازم نصف شبی دلم هواتو کرده... نه دیگه چرا خودمو گول بزنم فقط این نصفه شبی نیست که.. از اون روزی.. همون چند روز پیش .. از همون روز تا حالا دلم هواتو کرده.. دلم برت تنگه .. خیلی زیاد.. این روزا زیاد تنها نیستم.. زیاد غصه نمیخورم.. ولی احساس میکنم یه چیزی کم دارم.. احساس میکنم به یه چیزی نیاز دارم.. اره من تو رو میخوام.. من دستای تو رو میخوام.. من اون گرمای تو رو میخوام.. اون گرمایی که اونقدر بهم ارامش میده.. ولی چاره ای نیست.. صبر.. صبر.. صبر.. این روزا زود میگذرن.. هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم بدون تو طاقت بیارم... ولی شد.. دیگه این روزام داره تموم میشه... اهای دل من با توام ها.. اینو به تو دارم میگم کوچولوی من.. کمی طاقت داشته باش عزیزم .. آفرین.. می بینی چه دله حرف گوش کنی دارم ؟ خوب بلده با من راه بیاد... اخه عادت کرده دیگه به این غم و غصه ها

دیشب یه نیم ساعتی جلو آینه ایستاده بودم به خودم نگاه می کردم با چشمای پر از اشک... آره

به قول خودت اشک ...

نمی دونم چرا گه گاه ما این جوری می شیم

هر بار هم که بهت میگم می خوام واسه همیشه این بحثها تموم بشن

میگی مگه من چیزی گفتم؟

آره کاش بهم چیزی میگفتی .

خوب منم آدمم دیگه چیکار کنم همه اشتباه می کنن . خوب چی میشه

واسه یه بار هم که شده تو من رو درک کنی.نمی خوام من رو ببخشی

فقط درکم کن.

تنها دل خوشیم تو این دنیا و از این آدم ها تو هستی خوب بهم حق بده

که بیشتر از اینا ازت انتظار داشته باشم.

نمی دونم شاید اون دل کوچیک از من سیر شده . شاید اون دستای گرم نمی خوان ماله من باشن . شاید اون چشمای خشگل سیاهت نباید به من نگاه کنن . شاید هم من لایق اون زیبایی ها نیستم.

(آبم بدی..دونم بدی..عشق رو خودت یادم بدی..اما ازم خسته شدی پرم ندی)

گلکم من نه آب می خوام نه دون می خوام ... عشق رو هم که قبلآ از

اون چشمات یاد گرفتم . تو رو به هر کسی که میپرستی پرم نده

بزار دلم به اون پنجره باز خوش باشه.

*** میدونی دوست دارم پس تنها برای من و با من باش... :&***:
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.shzboy.blogfa.com
 
حرف دل
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی :: انجمن داستان :: داستان های عاشقانه-
پرش به: