دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی

خاطره ها ، داستان ها ، شعرها و دل نوشته ها و...
 
الرئيسيةالرئيسية  أحدث الصورأحدث الصور  جستجوجستجو  ثبت نامثبت نام  ورودورود  
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
المواضيع الأخيرة
» با آخر اسم من اسم بنویس !!
شطرنج! Emptyالإثنين أكتوبر 04, 2010 4:49 pm من طرف هستی

» چگونه در ياهو مسنجر با هك مقابله كنيم؟
شطرنج! Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:52 am من طرف دختر خورشید

» با شروع کار این آموزش موافقید؟
شطرنج! Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:49 am من طرف دختر خورشید

» در این دنیا
شطرنج! Emptyالسبت أكتوبر 02, 2010 10:45 am من طرف دختر خورشید

» شب شعر دوستان قدیمی
شطرنج! Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:10 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ جواب قبلی رو بده از بعدی سوال کن♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
شطرنج! Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 11:05 am من طرف هستی

» Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥♥ نسبت به قبلی چه حسی داری؟ ♥♥Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
شطرنج! Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:49 am من طرف MAHMOOD

» چه کار می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شطرنج! Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:36 am من طرف MAHMOOD

» داستان بنویس ... آیندتو بساز
شطرنج! Emptyالخميس سبتمبر 30, 2010 6:32 am من طرف MAHMOOD

مارس 2024
الإثنينالثلاثاءالأربعاءالخميسالجمعةالسبتالأحد
    123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031
اليوميةاليومية
كساني كه Online هستند
در مجموع 3 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 3 مهمان

هيچ كدام

بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 20 و در تاريخ الإثنين يونيو 08, 2020 5:47 am بوده است.
جستجو
 
 

نتائج البحث
 
Rechercher بحث متقدم

 

 شطرنج!

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
دختر خورشید
Admin
Admin
دختر خورشید


تعداد پستها : 26
تاریخ عضویت : 2009-11-03
سن : 36

شطرنج! Empty
پستعنوان: شطرنج!   شطرنج! Emptyالثلاثاء نوفمبر 03, 2009 4:03 pm

زن بین نگاه پیرمرد و پنجره فاصله انداخت. پیرمرد چشمهایش را بست!
- ببین پیرمرد! برای آخرین بار می گم… خوب گوش كن تا یاد بگیری...
- آخه تا كی می خوای به این پنجره زل بزنی؟ اگه این بازی را یاد بگیری، هم از شر این پنجره
راحت می شی، هم می تونی با این هم سن و سالهای خودت بازی كنی … مثل اون دوتا.. می بینی؟
- آهای ! با توام ! می شنوی؟
پیرمرد به اجبار پلكهایش را بالا كشید.
- این یكی كه از همه بزرگتره شاهه… فقط یه خونه می تونه حركت كنه ..این بغلیش هم وزیره… همه جور می تونه حركت كنه… راست..چپ.. ضربدری... خلاصه مهره اصلی همینه.. فهمیدی؟
پیرمرد گفت: ش ش شااا ه… و و وزیـ ـ ـ ـررر
- آفرین.. این دو تا هم كه از شكلش معلومه.. قلعه هستن.. فقط مستقیم میرن… اینا هم دو تا اسب جنگی .. چطوره؟؟
- فقط موند این دو تا فیل كه ضربدری حركت می كنن.. و این ردیف جلویی هم كه سربازها هستن… هشت تا !
- می بینی ! درست مثل یك ارتش واقعی! هم می تونی به دشمن حمله كنی ... هم از خودت دفاع كنی..
دیدی چقدر ساده بود.. حالا اسماشونو بگو ببینم یاد گرفتی یا نه؟؟
پیرمرد نیم سرفه اش را قورت داد و گفت:
پـ پس مر د م چی ؟؟؟ اونا تو بازی نیستن؟؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.sungirls2.blogfa.com/
 
شطرنج!
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
دوستـــــــــــــــــان قـدیـمــــــی :: انجمن داستان :: داستان های کوتاه-
پرش به: