صدای چرخ گوشت از توی آشپزخانه بلند شده بود صدای میو میوی گربه ها که از روی شیرونی
به هم دیگه بدوبیراه میگفتن کولر و روشن کرد و اونو گذاشت رو دور تند چراغا خاموش بود چشم چشم و نمیدید ...
داشت به حوادث و اتفاقاتی که قرار بود فردا رخ بده فکر میکرد و مدام با خودش کلنجار میرفت
گهگاهی اشک تو چشاش جاری میشد و در مواقعی بلند بلند میخندید که یییییییهو
زنگ در به صدا در آمد :.........................!!!
سلام
چیه منتظر ادامه داستانی.........
از داستان خبری نیست
یعنی اینکه ادامه دستان در دستان توست
قوانین
هرکسی میتونه بیاد 3-4 خط به این داستان اضافه کنه نه بیشتر
و اینم بگم که طوری باید اضافه کنه که راه برای نفر بعدی باشه که بقیه داستان و ادامه بده.....
در ضمن در پایان ماه از طرف مدیر محترم فروم آقا محمود یه جایزه البته دیگه206نه که خرجمون با دخلمون نمیخونه
به همه نویسندگان این داستان تعلق میگیره
واستا ببینم جایزه چی باشه که به دردمونم بخوره
آها یک سری کامل کاسه و بشقاب جهیزیه ای در جهت تشویق جوانان به امر دوتایی شدن هر کسم دوتایی برای سه تایی شدن.
البته منظورم بچه اس فکر بد نکنین
بیا هی من به فکر شما باشم
بسم ا...